این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
فهرست مطالب
اگر در شبکههای مجازی فعال باشید، حتما نام سریال Squid Game (بازی مرکب) به گوشتان خورده است. این سریال توسط نتفلیکس (Netflix) پخش شده و توانسته به یکی از پربینندهترین سریالهای این شبکه تبدیل شود. ما در این مقاله قصد داریم کمی عمیقتر به این مجموعه تلویزیونی نگاه کنیم. پس در ادامه با بررسی سریال Squid Game همراه تکنولایف باشید. شما میتوانید انواع تبلت و لپ تاپ را برای مشاهده لذتبخش فیلم و سریال از فروشگاه آنلاین تکنولایف تهیه کنید.
شبکه نتفلیکس در سالهای اخیر توانسته با سرمایهگذاری روی محصولات کشورهای غیر انگلیسی زبان، به موفقیتهای زیادی دست پیدا کند. از سریال دارک (Dark) و مانی هایست (Money Heist) گرفته تا فیلم پلتفرم (The Platform). این آثار توانستهاند توجه عموم را به خود جلب کنند و واقعا تجربهای متفاوت را به مخاطب ارائه دادهاند. حالا این بار نتفلیکس به سراغ سینمای آسیای شرقی رفته است. دو سال قبل بود که فیلم انگل (Parasite) اکران شد و سینمای کره جنوبی را بیش از پیش به دنیا معرفی کرد. حالا نتفلیکس با انتشار سریال بازی مرکب، نام این کشور را در بین سازندگان مجموعههای تلویزیونی هم بر سر زبانها انداخت. اما دلیل استقبال عمومی از این سریال چیست؟ چرا این مجموعه تلویزیونی در فضای مجازی ترند شده است؟ آیا سریال اسکویید گیم واقعا ارزش دیدن دارد؟ ما در بررسی سریال Squid Game به تمام این پرسشها پاسخ خواهیم داد.
این سریال اکشن، درام و رازآلود توسط هوانگ دونگ هیوک (Hwang Dong-hyuk) کارگردانی شده و فیلمنامه هم توسط همین شخص نوشته شده است. از جمله ساختههای پیشین او میتوان به فیلمهای The Fortress ،Miss Granny و Silenced اشاره کرد که هیچ یک از آنها چندان هم شناخته شده نیستند. میتوان گفت دونگ هیوک خود را با سریال اسکویید گیم به سینمای جهان معرفی کرد. مهمترین بازیگران سریال Squid Game نیز لی جونگ-جه (Lee Jung-jae)، پارک هه-سو (Park Hae-soo)، وی ها-جون (Wi Ha-joon)، جونگ هو-یون (Jung Ho-yeon) و هو سونگ-ته (Heo Sung-tae) هستند. آهنگسازی این سریال هم برعهده جونگ جی-ایل (Jung Jae-il) بوده است. او آهنگسازی برای فیلم انگل را هم در کارنامه دارد.
داستان سریال Squid Game درباره زندگی افرادی است که هر کدام مشکلات متعددی دارند. یکی به دلیل بدهیهای مالی به مشکل خورده، یکی در روند درمانی بیماراناش تعلل کرده و برخی هم هدف مشخصی در زندگیشان ندارند. این افراد توسط اشخاص مرموزی شناسایی میشوند. سپس به آنها کارتی داده میشود. از افراد خواسته میشود که اگر دوست دارند در بازیهای مختلف شرکت کنند، میتوانند با شماره روی کارت تماس بگیرند. اما این بازیها صرفا سرگرمیهای کودکانه و لذتبخش نیست، بلکه در ادامه پای زندگی آنها به وسط میآید.
متن زیر حاوی اسپویل بخشی از داستان است
سریال اسکویید گیم با شرح یک بازی کودکانه کرهای شروع میشود. یک بازی که برنده شدن در آن، لذتی وصف نشدنی را برای بچهها به ارمغان میآورد. نام آن هم چیزی نیست جز بازی مرکب. در ادامه ما کاملا متوجه میشویم که از همان ابتدا کارگردان قصد داشته مفاهیم کلی را به مخاطب مانند یک پیش غذا ارائه دهد. ما داستان بازی مرکب را در 9 قسمت مشاهده میکنیم. طول هر کدام از این قسمتها هم تقریبا یک ساعت است. اما به نظر میرسد سازندگان کاملا عجولانه رفتار کردهاند و همین موضوع موجب ناقص شدن سریال شده است.
در ابتدا ما با شخصیت سونگ گی-هون (Seong Gi-hun) آشنا میشویم. پدر آس و پاسی که آهی در بساط ندارد و با مادرش زندگی میکند. او پس از سر گذراندن مشکلات زیادِ مجبور شده که از همسرش جدا شود. گی-هون علاقه زیادی به شرطبندی دارد. در واقع اوایل داستان کمی ما را به یاد کاراکتر هاوارد (Howard) در فیلم الماسهای تراشنخورده (Uncut Gems) میاندازد. زیرا هاوارد هم فردی بود که برای بیشتر کردن پولهایاش دست به ریسکهای فراوان میزد. همچنین گی-هون هم مانند هاوارد، بدهی زیادی داشت و طلبکاران به دنبال او بودند.
در ادامه سریال بازی مرکب، شخصیت اصلی داستان به یک بازی کودکانه دعوت میشود. در این بازی او میتواند به ازای برنده شدن در هر دور، صد هزار وون (Won) دریافت کند. اما در عوض در صورت باخت، از طرف مقابل سیلی میخورد. گی-هون پس از بردن چند دست از بازی خوشاش میآید. او به شرکت در مسابقاتی دعوت میشود که به برنده آن مبلغ زیادی داده میشود. او که مزه پول بدون دردسر را چشیده است، وسوسه شده و با برگذار کنندگان ارتباط برقرار میکند.
در این بازیها 456 نفر شرکت داده میشوند که هرکدام با یک عدد علامتگذاری شدهاند. آنها قراردادی را برای شرکت در مسابقات امضا میکنند و در اواخر قسمت اول سریال Squid Game ما با اولین بازی آشنا میشویم. جایی که متوجه میشوید برد و باخت در این بازیها، حکم مرگ و زندگی را دارد. این بازیها شباهتهایی به مسابقات مربوط به فیلم The Hunger Games دارند. زیرا در آنها نیز باید تا آخرین نفس برای زنده ماندن بجنگید. در نهایت هم برنده پاداش دریافت میکند. همین جا است که مخاطب شوکه شده و تحت تاثیر قرار میگیرد. استفاده از موزیک ملایم و در عین حال نشان دادن صحنههای خشونتآمیز تناقض جالبی را در سریال ایجاد میکند.
گاهی اوقات یک بازی محبوب به سریال تبدیل میشود:
سریال لست اف اس کی میاد؟ هر آنچه از سریال The Last Of Us مشخص شده است.
اگر این مجموعه تلویزیونی را دیده باشید، به سادگی متوجه میشوید که حرص و طمع محوریت اصلی داستان را تشکیل میدهد. در این سریال عدهای در یک مسابقه شرکت میکنند و برنده میتواند به مرحله بعد راه پیدا کند. در صورتی که فرد بازنده بلافاصله کشته میشود. قابل ذکر است که این افراد باید در 6 بازی شرکت کنند و نفر برنده به عنوان پاداش مبلغی را دریافت خواهد کرد که به لطف آن هرگز نیازی به کار کردن نخواهد داشت. در قراردادی که در اول داستان امضا شد، بندی وجود داشت که به آنها اجازه میداد اگر اکثریت موافق باشند، مسابقات خاتمه پیدا کند. اتفاقی که در واقع رخ داد و آنها پس از بازی اول به مسابقات پایان دادند. اما چه چیزی موجب شد که بار دیگر به آن جهنم برگردند؟ آیا طبیعت انسان او را به سمت حرص و طمع و خشونت سوق میدهد؟
هرچه نباشد این افراد در زندگی شخصیشان با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم میکردند. در نتیجه شاید بتوان گفت برای بسیاری از آنها زندگی در محیط بیرون از محل مسابقات اصلا رضایتبخش نبود. از آن جایی که همه اعضا مقدار پول هنگفتی که قرار بود به برنده داده شود را میدانستند، به راحتی نمیتوانستند آن را از ذهن پاک کنند. زندگی عذابآور یا تلاش برای داشتن یک زندگی بهتر؟ البته این تلاش بهایی دارد که چیزی نیست جز حق حیات. اما منطقی به نظر میرسد که بالای 90 درصد به مسابقه بازگردند. بالاخره باید گفت مرگ یک بار شیون هم یک بار. بسیاری از این افراد با مردن چیزی را از دست نمیدهند، اما با برنده شدن میتوانند زندگی جدیدی آغاز کنند.
چیزی که ما در این بازیها میبینیم استعارهای از زندگی روزمرهمان است. شرکتکنندگان در بازیها ممکن است برای پیروز شدن به دروغ گفتن رو بیاورند. اما آیا زندگی واقعی غیر از این است؟ بسیاری از ما برای کسب درآمد بیشتر یا ارتقا جایگاه دست به اقدامات غیر اخلاقی میزنیم و آن را با «چارهی دیگری نداشتم» توجیه میکنیم. اتفاقی که درست مشابهاش را در بازیهای سریال Squid Game میبینیم. کاراکترهای مختلف در این مجموعه تلویزیونی برای رسیدن به مراحل بعد اقداماتی انجام میدهند که اصلا با اخلاقیات همسو نیست. از دروغ گفتن و فریب دادن گرفته تا به قتل رساندن سایر بازیکنان. این سریال دائم ما را وادار میکند که خودمان را جای شخصیتهای داستان قرار دهیم. تا حالا با خود فکر کردهاید که اگر در چنین شرایطی بودید چه کار انجام میدادید؟ پاسخ به این سوال واقعا سخت است.
اما باید گفت که سریال بازی مرکب سعی میکند بیش از حد پیام اخلاقیاش را در ذهن مخاطب فرو کند. در واقع به نظر میرسد سازندگان بیننده را فرد باهوشی فرض نکردهاند. آنها سعی میکنند پیام سریال را به ما درست مانند کودکان انتقال دهند. به نحوی که گاهی این اتفاق واقعا آزاردهنده میشود. البته این سعی در فهماندن بیش از حد، محدود به پیام نهایی سریال نمیشود، بلکه در بخشهای دیگر هم شاهد این مورد هستیم. مثلا در معرفی نسبت کاراکترها با هم نیز چنین اتفاقی رخ میدهد. سازندگان به خوبی توانستهاند کاری کنند که مخاطب در قسمتهای ابتدایی پای نمایشگر میخکوب شود، اما رفته رفته ضعفهای سریال مانع از برقراری ارتباط خوب بین مخاطب و اثر میشود.
سریال اسکویید گیم سوراخهای فیلمنامهای زیادی دارد. همچنین اتفاقات زیادی در این مجموعه تلویزیونی رخ میدهد که اصلا با منطق جور در نمیآید. در قسمت دوم سریال Squid Game، وقتی شرکتکنندگان در حال رایگیری هستند، نگهبانان از درگیری جلوگیری میکنند و میگویند که ما اجازه نمیدهیم کسی در روند دموکراسی اختلال ایجاد کند. همچنین ما بارها میشنویم که حرف از برابری و عدالت زده میشود. اما این برابری و عدالت وقتی خارج از جریان بازیها، افراد دست به قتل هم میزنند کجا میرود؟
در سریال بازی مرکب یک پلیس به نام هوانگ جون-هو (Hwang Jun-ho) به طور مخفیانه وارد محل مسابقات میشود تا بتواند برادرش را پیدا کند. اما باید گفت که در این سریال هر بخشی که مربوط به این پلیس میشود، مطلقا غیر منطقی است. او همان ابتدا وارد محل سری برگذارکنندگان میشود که به نظر بسیار ساده این کار را انجام میدهد. این ورود راحت با سازماندهی منظمی که ما در طول سریال میبینیم کاملا تناقض دارد. از آن بدتر جایی است که در طی چندین قسمت، جون-هو با خیال راحت به این ور و آن ور میرود و به نظر نمیرسد که کسی مزاحماش شود. مشکلات داستانی مربوط به افسر پلیس فراوان است و ما نمیخواهیم نصف بررسی سریال Squid Game را به این کاراکتر اختصاص دهیم.
در این سریال برخی از کنترلکنندگان (لباس قرمزها) دست به فروش اعضای داخلی بدن افراد کشته شده میزدند. اما این موضوع هم با توجه به نظمی که از برگذارکنندگان انتظار میرود همخوانی ندارد. همچنین رفت و آمد لباس قرمزها با آن شکل و شمایل در خیابانها هم چندان با عقل جور در نمیآید.
در جایی از سریال یکی از اشخاص ویژه (VIP) توسط پلیس داستان مورد آزار و اذیت قرار میگیرد. قبلتر ما دیدیم که فرمانده (Front Man) حساسیت زیادی روی این افراد دارد و میخواهد همهچیز به بهترین شکل ممکن پیش برود. اما آسیب دیدن یکی از اعضای گروه VIP به نظر نمیرسد تاثیری روی سایر افراد این گروه گذاشته باشد که کاملا عجیب است. در کل باید گفت این طور به ذهن متبادر میشود که کارگردان به کلی سرهم کردن ماجرای این کاراکتر را از یاد برده است.
سریال Squid Game سعی میکند با چند پیچش داستانی مخاطب خود را غافلگیر کرد. البته پیچشها قابل پیشبینی هستند. حتی اگر نتوانید آنها را حدس بزنید، باز هم چندان تاثیرگذار نخواهند بود. دلیل آن هم چیزی نیست جز شخصیتپردازی نهچندان خوب در این مجموعه تلویزیونی.
اکثر کاراکترهای سریال اسکویید گیم، شخصیتهای خاکستری هستند. یعنی صرفا بد یا خوب نیستند، بلکه ترکیبی از این صفات را در خود دارند. کاراکتر اصلی، گی-هون، مثال بارز یک شخصیت خاکستری است. او شخصیت مهربان و دلسوزی دارد؛ اما وقتی پای جاناش در میان باشد، اخلاقیات را کنار میگذارد. بروز این شخصیت را ما در حین تیله بازی با پیرمرد دیدیم. حتی کاراکتر اصلی ما هم تحت تاثیر حرص و طمع و تلاش غریزی برای ادامه حیات قرار میگیرد.
چو سانگ-وو (Cho Sang-woo)، دوست دوران کودکی گی-هون، هم یکی از کاراکترهای مهم داستان سریال Squid Game است. او یک شخصیت خودخواه است که البته گاهی درمورد اقدامات خود مردد میشود. مثلا بازی بریدن شیرینی را به یاد دارید؟ او قصد داشت به گی-هون کمک کند، اما طمع برای گرفتن تمام پول مانع از این کار شد. او عمیقا با خود کلنجار میرود و دوست ندارد گی-هون آسیب ببینید. در نهایت هم دیدیم که در آخرین لحظه چه اتفاقی را رقم زد.
کانگ سه-بیوک (Kang Sae-byeok)، دختر جیببر داستان هم به خوبی پرداخت شده است. ما کاملا میتوانیم با اهداف و شخصیتاش ارتباط برقرار کنیم. در نتیجه در حین تماشای سریال بازی مرکب، زنده ماندن او برایمان اهمیت دارد.
اما میرسیم به اوه ایل-نام (Oh Il-nam)، یا همان پیرمرد شماره یک داستان. این کاراکتر اصلا شخصیتپردازی خوبی ندارد. در واقع ما چیز زیادی از او نمیدانیم و سرنوشتاش اهمیت زیادی هم برایمان ندارد. در نتیجه این کمکاری سازندگان در زمینه پرداخت ایل-نام، موجب میشود که پیچش آخر داستان اصلا نتواند به اندازهی کافی تاثیرگذار باشد.
درست مانند هر فیلم یا سریال دیگری که چنین محتوایی دارد، در این اثر هم همانطور که انتظار میرود شاهد حضور یک گانگستر هستیم. این خلافکار جانگ دوک-سو (Jang Deok-su) نام دارد. اما دوک-سو هم یک شخصیت تکبعدی دارد و صرفا یک شرور مطلق است. از دیگر شخصیتهای تکبعدی سریال Squid Game میتوان به علی عبدل (Abdul Ali)، مهاجر پاکستانی داستان، اشاره کرد.
به جرات میتوان گفت بدترین شخصیتپردازی مربوط به جون-هو است. شخصیتپردازی این پلیس به قدری افتضاح است که به هیچ وجه مرگ و زندگیاش برایمان اهمیت پیدا نمیکند. اصلا چرا باید برایمان مهم باشد که او به عنوان نفوذی چه میکند؟ مگر میدانیم گذشتهاش چیست؟ اصلا چه اطلاعاتی درباره او داریم که برایمان مهم باشد؟ حضور این شخصیت فقط وقت سریال را در فصل اول تلف کرد. با توجه به نحوه پایانبندی داستان، به نظر میرسد که فصل دوم سریال Squid Game هم منتشر خواهد شد. پس این احتمال وجود دارد که در فصل دوم بیشتر با جون-هو آشنا شویم.
بازی بازیگران در این سریال خوب است. البته در ابتدا احساس میکنید که بازیگرها کمی در ایفای نقش خود زیادهروی میکنند، اما در ادامه این مشکل برطرف میشود. موسیقی متن هم یک تناقض ارادی با محتوای داستان دارد که به خوبی بر کلیت سریال منطبق شده است. فیلمبرداری هم قابل قبول است، اما به نظر میرسد جلوههای ویژه کمی ضعف دارند. در واقع احتمالا سازندگان قصد داشتهاند که سریال را سریع جمع کنند، به همین دلیل هم برخی بخشها عجولانه کار شدهاند.
علاقهمندان به سریال های روز حتما بخوانند:
در پایان باید گفت که سریال بازی مرکب یک شاهکار نیست. حتی از جهاتی میتوان آن را اثر ناقصی دانست. حداقل در فصل اول ما شاهد سوراخهای فیلمنامهای متعدد بودیم و بسیاری از سوالاتمان بیپاسخ ماند. اما به هر حال ایدهی ساخت این مجموعه تلویزیونی قابل ستایش است. گرچه پیادهسازی آن به بهترین شکل ممکن صورت نگرفته است. به نظر میرسد که کارگردان داستان را فدای ارائه پیام اخلاقی کرده و به همین دلیل سریال به نهایت پتانسیل خود نرسیده است. ریتم سریال Squid Game پس از گذشت قسمتهای ابتدایی کند شده و شخصیتپردازی ضعیف نیز مزید بر علت میشود که از دیدن آن خسته شویم. همین مشکلات در پرداخت به کاراکترها موجب میشود که تعلیقها و پیچشهای داستانی روی مخاطب تاثیر زیادی نگذارند. به هر حال اگر عاشق دیدن سریالهای متفاوت و خاص هستید و لیست تماشایتان هم خالی است، میتوانید به سراغ سریال بازی مرکب بروید. گرچه نباید انتظار زیادی از آن داشته باشید. صادقانه بگویم که سریالهای فوقالعاده بهتری وجود دارند که میتوانید وقتتان را صرف آنها کنید.
هوانگ دونگ-هیوک، کارگردان سریال Squid Game، ایده ساخت این اثر را از سال 2008 در ذهن خود داشته است. در آن زمان او مشکلات خانوادگی زیادی داشته و از مالی نیز دوران خوبی را سپری نمیکرد. به همین دلیل دونگ-هیوک تصمیم میگیرد شروع به خواندن کمیک Battle Royale کند تا کمی ذهن آشوفتهاش آرام بگیرد. سپس او کمی درباره ایدهی شرکت در مسابقات مرگبار برای دریافت یک جایزه بزرگ، تامل میکند و سعی میکند آن را برای فرهنگ و کشور کره جنوبی بومیسازی کند.
دونگ-هیوک حدود یک سال برای نوشتن فیلمنامه این اثر وقت صرف میکند. اما متن خود را به هر جا که میبرد، توسط سرمایهگذاران رد میشود. تا این که 10 سال بعد، یعنی در سال 2019، این فیلمنامه توسط نتفلیکس مورد قبول واقع میشود.
در واقع قرار بود این فیلمنامه در قالب یک فیلم سینمایی ارائه شود. اما سپس بنا به دلایلی سازندگان تصمیم میگیرند این ایده را به یک مجموعه تلویزیونی تبدیل کنند. به همین دلیل هم دونگ-هیوک تصمیم میگیرد بازیهای بیشتری را در اثر بگنجاید. همچنین شخصیت جون-هو (افسر پلیس)، در فیلمنامه اصلی وجود نداشتند. اما پس از تصمیمگیری برای ارائه ایده در قالب سریال، او به اثر اضافه شد.
کارگردان سریال اسکویید گیم میگوید که ایده نامگذاری این اثر را از بازی موردعلاقهاش در دوران بچگی خود الهام گرفته است. به عقیده او، این بازی نمادی از زندگی اجتماعی انسانها است. در واقع نام ابتدایی اثر Round Six بوده که بنا به تصمیمات هوانگ، این نام به Squid Game تغییر یافته است.
هوانگ از همان ابتدای کار لی جونگ-جه و پارک هه-سو را برای بازی در نقش گی-هون و سانگ-وو در نظر داشته است. اما او برای ایفای نقش سه-بیوک، ایل-نام و علی تصمیم گرفت که از بازیگران کمتر شناخته شده استفاده کند.
دونگ-هیوک اظهار کرده که انتخاب بازیگر برای ایفای نقش سه-بیوک کار طاقتفرسایی بوده است. اما او میگوید که وقتی هو-یون را دیده، مطمئن بوده که این دختر بهترین انتخاب برای این نقش خواهد بود. بد نیست اشاره کنیم که هو-یون یک مدل 27 ساله کرهای است و حضور در سریال بازی مرکب، اولین تجربه سینمایی او محسوب میشود. او قبل از پخش این سریال از نتفلیکس 400 هزار فالوور در اینستاگراماش داشت، اما پس از شروع به پخش آن، تعداد دنبالکنندههای او به 20.2 میلیون نفر رسید. در حال حاضر او در بین بازیگران زن کره جنوبی بیشترین فالوور را دارد.
انوپام تریپاتی (Anupam Tripathi)، بازیگر نقش علی در سریال Squid Game، اصالتا هندی بوده و برای تحصیل در رشته بازیگری به کره جنوبی آمده است. هوانگ میگوید پیدا کردن یک بازیگر خارجی برای ایفای نقش در کره کار سختی بوده، اما خوشبختانه انوپام توانسته به انتخابی مناسب تبدیل شود. تسلط او به زبان کرهای و بازی خوباش موجب شده بود تا کارگردان نظر مثبتی به او داشته باشد. همچنین به گفته هوانگ، انوپام در ایفای نقش در صحنههای احساسی نیز فوقالعاده بوده است. انوپام فیلمنامه را یکجا خوانده و میگوید اتفاقات و وقایع مربوط به مرگ و زندگی در این سریال برایاش کاملا متقاعد کننده بوده است. او میگوید:
جالبترین نکته این فیلمنامه برای من این بود که چطور کاراکترها در مجموعهای از بازیهای کودکانه باید برای زندگی بجنگند و تلاش کنند که از بین نروند. هرچه بیشتر در دل فیلمنامه بروید، کاملا متوجه میشوید که هر یک از شخصیتها در زندگی شخصیشان مشکلات زیادی دارند.
جالب است بدانید که شخصیت جی-یانگ (Ji-young) – دختری که در تیله بازی همتیمی سه-بیوک بود – قرار بود در اصل یک کاراکتر مرد باشد. اما هوانگ تصمیم میگیرد در عوض از یک دختر استفاده کند. دلیل او هم این بوده که میخواسته یه رابطه دخترانه را به تصویر بکشد. این ایده ارتباط برقرار کردن سریع او و سه-بیوک را هم سادهتر کرده است.
جونگ-جه و دونگ-هیوک در روند ساخت سریال ارتباط نزدیکی با هم داشتند تا به بهتر شدن کاراکتر گی-هون کمک کنند. برای مثال در اولین قسمت او در حین فرار به سه-بیوک برخورد میکند، سپس برگشته و نوشیدنی دختر را به او میدهد. این حرکت از سوی جونگ-جه کاملا بداهه بوده است. در حقیقت این صحنه قرار بوده که از نسخه نهایی حذف شود، زیرا هو-یون با دیدن حرکات جونگ-جه شروع به خندیدن میکند. اگر از نزدیک دقت کنید، میبینید در حین دویدن گی-هون، شانههای سه-بیوک به خاطر خنده تکان میخورد. همچنین جونگ-جو با هه-سو هم زمان زیادی را میگذرانده است، زیرا آنها باید ارتباط مناسبی را به نمایش میگذاشتند.
زمانی که بازیگران اولین بار با صحنه فیلمبرداری روبهرو شدند، سریعا شروع به گرفتن عکس کردند. چون طراحی فوقالعاده و اندازه اتاقها و سایر محلها برایشان بسیار جالب بود.
سریال بازی مرکب در حال حاضر با رسیدن به 111 میلیون بیننده، به پرمخاطبترین مجموعه تلویزیونی نتفلیکس در ابتدای عرضه تبدیل شده است.
عروسک بزرگی که در اولین بازی سریال اسکویید گیم (Red Light, Green Light) دیدیم براساس یکی از شخصیتهای داستانهای کودکانه مربوط به هه 70 و 80 میلادی ساخته شده است.
بد نیست اشاره کنیم که این عروسک واقعی است. این عروسک در حال حاضر در شهرستان جینچئون قرار دارد و صرفا برای فیلمبرداری این سریال قرض گرفته شده است. این مکان در فاصله سه ساعتی از شهر سئول قرار دارد.
برای قسمت مربوط به Dalgona Challenge (چالش شیرینیها)، سازندگان یک فرد ماهر در این زمینه را استخدام کردند تا برای سه روز واقعا شیرینی درست کند. در همین حین فیلمبرداری هم در حال انجام بود. در نتیجه بازیگران تمام مدت بوی شیرینی را احساس میکردند. همچنین قابل ذکر است که این بازی در شبکههای اجتماعی و به خصوص برنامه تیک تاک تبدیل به یک ترند شده است.
روشی که گی-هون با کمک آن توانست چالش شیرینیها را پشت سر بگذارد (لیس زدن شیرینی)، راهکاری بوده که هوانگ در بچگی از آن استفاده کرده است.
زمین بازی که در قسمت چالش شیرینیها دیدیم دارای وسایل بازی در ابعاد بزرگ بود. دلیل این کار این بود که ما هم در زمان کودکی وسایل بازی عادی برایمان بسیار بزرگتر به نظر میآیند.
سازندگان در قسمت مسابقه طنابکشی برای طرف دیگر طناب از یک ماشین استفاده کرده بودند. بازیگران گفتهاند که این ماشین کار را حسابی برایشان دشوار کرده بوده و پس از ضبط این بخش خیلی خسته شده بودند.
در قسمتی مربوط به مسابقه پرش روی شیشهها، این سطح یک متر از سطح زمین فاصله داشته است. به همین دلیل بسیاری از بازیگران واقعا در حین فیلمبرداری این صحنه مضطرب بودهاند.
خوابگاه شرکتکنندگان بازیها در سریال Squid Game به نحوی ساخته شده بود که مخاطب را به یاد یک انبار بیندازد. سازندگان سعی داشتهاند با این تکنیک نشان دهند که با شرکتکنندگان مانند اشیا برخورد میشود. در واقع تختهای دو نفره نمادی از قفسههای موجود در یک انباری هستند.
تابوتها شبیه به جعبههای کادو طراحی شده بودند تا نشان دهند که خالق بازیها خود را خدا میداند. در واقع بگذار کننده بازیها مرگ را هم یک هدیه از جانب خودش به شرکتکنندهها میداند.
سازندگان برای ساخت اتاقی که در آن اجساد سوزانده میشدند، از اردوگاه کار اجباری اشویتز (Auschwitz) الهام گرفته بودهاند.
اگر دقت کرده باشید در قسمتهای پایانی میبینیم که روی دیوار خوابگاه شرکتکنندگان نقاشیهای رسم شده است. هر یک از این طراحیها مربوط به یکی از بازیهایی میشوند که در سریال شاهدش بودیم. در نتیجه اگر کاراکترها به دیوارها دقت میکردند، میتوانستند بازیها را حدس بزنند.
طراحی پلههای عجیبی که در سریال بازی مرکب میبینیم، با الهام از نقاشی نسبیت از اشر (Escher) صورت گرفته است. در این نقاشی میبینیم که قانون جاذبه به درستی کار نمیکند. چیزی که ما در سریال هم شاهد آن هستیم. زیرا در داستان هیچ قائده و قانونی مشابه جهان عادی وجود ندارد.
جالب است بدانید که در قسمت اول واقعا 456 نفر به عنوان بازیگر حضور داشتهاند و خبری از CGI نبوده است. دلیل آن هم چیزی نبوده جز علاقه شدید کارگردان به ساخت صحنههای واقعگرایانه.
شماره روی کارت مربوط به شرکت در مسابقات واقعی بوده است. در واقع این شماره 8 رقمی متعلق به یک شخص بد شانس بوده که حالا دائما با او تماس گرفته میشود. این مرد میگوید روزانه به از چهار هزار تماس دریافت میکند. جالب این است که یکی از کاندیدهای ریاست جمهوری کره شما قصد دارد این شماره را خریداری کند.
نام پیرمرد شماره یک در سریال اوه ایل-نام بود. در واقع این اسم در زبان کرهای به معنی «مرد شماره یک» است. این اسم میتواند به جایگاه او به عنوان مغز متفکر مسابقات ارجاع داشته باشد.
این بود بررسی سریال Squid Game. امیدواریم از خواندن این مقاله لذت برده باشید. نظر شما درباره این سریال چیست؟ آیا فصل دوم آن را دنبال خواهید کرد؟ نظرات خود را در بخش کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.
بررسی گوشی سامسونگ اس ۲۴ اولترا به همراه تست گیمینگ و کیفیت دوربین ها
پارمیس
این فیلم خوبه اما من دوست دارم خودم این بازی رو انجام بدم اگر واقعا این بازی واقعی یه لطفا یا من بمیرم یا توی این بدبختی زندگی کنم